هی با خود فکر می کنم ،
چگونه است که ما ،
در این سر دنیا ،
عرق می ریزیم و وضع مان این است.
و آنها ،
در آن سر دنیا ،
عرق می خورند و وضع شان آن است!
نمی دانم،
مشکل در نوع عرق است،
یا در نوع ریختن و خوردن
دکتر شریعتی
در مسابقه با سایه ام هر وقت آفتاب پشت سرم باشد من می توانم به او برسم اما وقتی آفتاب رو صورتم می تابد هیچوقت بمن نمی رسد من برنده می شوم |
رنگین کمان سهم کسانی است که تا آخرین قطره زیر باران می مانند
دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را می گذرانید به خاطر پروژه ای که انجام داد جایزه اول را گرفت...
او در پروژه خود از ۵٠ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضاء کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود:
١. مقدار زیاد آن باعث تعریق زیاد و استفراغ می شود.
٢. یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
٣. وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.
۴. استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.
۵. باعث فرسایش اجسام می شود.
۶. حتی روی ترمز اتومبیل ها اثر منفی می گذارد.
٧. حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.
از پنجاه نفر فوق، ۴٣ نفر درخواست را امضا کردند. ۶ نفر به طور کلی علاقه ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است!
عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود!!!
من ادعا نمیکنم که همیشهبه یاد آنهایی که دوستشان دارم هستم
اما
ادعا میکنم حتی در لحظاتی هم که یادشان نیستم دوستشان دارم
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم
با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر سادهای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمالهای کاغذی
فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانههای اشک کاشت.
عرفان نظرآهاری