من چیستم ؟
افسانه ای خموش در آغوش صد فریب
گرد فریب خورده ای از عشوه نسیم
خشمی که خفته در پس هر درد خنده ای
رازی نهفته در دل شب های جنگلی
.
من چیستم ؟
فریادهای خشم به زنجیر بسته ای …
بهت نگاه خاطره آمیز یک جنون
زهری چکیده از بن دندان صد امید
دشنام پست قحبه ی بدکار روزگار
.
من چیستم ؟
بر جا ز کاروان سبک بار آرزو
خاکستری به راه
گم کرده مرغ دربه دری راه آشیان
اندر شب سیاه
.
من چیستم ؟
یک لکه ای زننگ به دامان زندگی
و زننگ زندگانی آلوده دامنی
یک ضحبه ی شکسته به حلقوم بی کسی
راز نگفته ای و سرود نخوانده ای
.
من چیستم ؟
…
…
.
من چیستم ؟
لبخند پر ملامت پاییزی غروب
در جستجوی شب
یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات
گمنام و بی نشان
در آرزوی سرزدن آفتاب مرگ
دکتر شریعتی
کلامی
از شیخ بهائی:
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست،
زیرا :
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند،
میگویند تنبل است!
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند!
اگر جمعگرا
باشد، میگویند بخیل است!
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است!!!
اگر
زبانآوری کند، میگویند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها
نماز بخواند میگویند ریاکاراست!!!
و اگر نکند میگویند کافراست و
بیدین .....!!!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز
ازخداوند نباید ازکسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد
باشید ؛
مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.
رایانه تا رسید
مادر به اینترنت پیوست
پدر به رحمت ایزدی
و شام ما
در بشقاب پشت بام کپک زد
میل داشتید به آدرس من ایمیل بزنید :
www. wc !
در کاسه کنار تخت
دندان مصنوعی پدر خنده می کند
غیر از ژدر همه اهل خانه میگریند...
- دکتر!! یعنی پدر...؟
- با اجازه بزرگتر ها بعله!!
اکبر اکسیر
بیوتن : تا ۵ دقیقه دیگر وارد منهتن میشیم و دیگر آسمان را نخواهی دید!
ارمیا تکرار میکند : دیگر آسمان را نخواهی دید!
هی با خود فکر می کنم ،
چگونه است که ما ،
در این سر دنیا ،
عرق می ریزیم و وضع مان این است.
و آنها ،
در آن سر دنیا ،
عرق می خورند و وضع شان آن است!
نمی دانم،
مشکل در نوع عرق است،
یا در نوع ریختن و خوردن
دکتر شریعتی